126

شاید برای زدن این حرف خیلی زود باشه، نمی دونم.
از وقتی که دارم دارو می خورم، حالم خیلی بهتر شده. برگشتم به یه حالتی که خیلی شبیه منِ قبل از منتال ایلنسه، از نظر مود و سطح انرژی. تمام روز خسته نیستم و انرژی دارم دور خونه بچرخم و حتی دلم برای ژیمناستیک تنگ شد. و شنا. و کلا ت دادن بدنم. و اشپزی کردم. و مود مامان حالمو خراب نمی کنه. و احساس می کنم دارم زندگی میکنم، نه مثل وقتی که هایلاتِ روزم نشستن پیش پرنده ها و نفس کشیدن و زنده موندن بود.
و همه ی اینا خیلی لذت بخشه اما یه چیزی که عصبانیم میکنه خوندن حرف ادماییه که "خودت باید حال زندگیتو خوب کنی و زندگی بای دیفالت برای همه سخته". خب فاک آف. دیفالت تو مثل حال الانِ منه تازه. دیفالت و حداقل تو "زنده"س، درحالی که من واسه همینم به دارو نیاز دارم. منِ مریض رو سرزنش میکنین که تقصیر خودمه وقتی حتی یک درصدم در بدترین حالت به دیفالت من نمیرسین. خفه شین فقط. شما هیچی از درد نمیفهمین.

+این قرار بود و می تونست خیلی بلند تر بشه ولی حسش نبود کشش بدم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بهداشت محیط آموزشگاه زبان کافه کی پاپ & کی درام بدون عنوان Jill به سمت رهایی درمورد مسال روز Sc